پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

◕‿◕ پارسا قصه هایی از لبخند خدا◕‿ ◕

یلدا

      شنبه  1392/9/30           امشب  شب یلدایی که من و محمد و پارسا در کنار هم با هم سفره ای از خاطرات زمستان وقدیم پهن می کنیم و در کنار آن برای داشتن زمستانی سرد اما گرمدر کنار یکدیگر را آرزو می کنیم. سفره شب یلدا تشکیل شده از: دیوان حافظ که نشان از اصالت بوده وبه پاس فالی خوش در سفره قرار می دهند. هندوانه که نشان از گرمای تابستان وبه امید دوری از بیماری در این شب می خورند. آجیل که از سالم ترین تنقلات است. انار که نمادی از شادی وزایش است. البته در سفره ما شمع هندوانه که نمادی از روشنی کیک انار وباسلوق هندوانه که برای اولین بار درس...
19 دی 1392

نذری

      سه شنبه  1392/10/10      امروز سالگرد رحلت پیامبر اکرم (ص) وشهادت امام حسن مجتبی (ع) می باشد وما در این روز شله زرد درست می کنیم     ...
19 دی 1392

الفبای فارسی به خط پسر گل مامانی

      سه شنبه  1392/10/17      امروز گل پسر من بر روی تخته وایت بردش در حالیکه من حروف را می گفتم اون روی تخته اش می نوشت آ   ب  __  ن پ      اینم چندتایی از نقاشی های پیکاسو کوچولوی مامان از چهره ...
19 دی 1392

کریسمس مبارک

     چهار شنبه 1392/10/11      امروز کریسمس از این طریق به تمامی جهانیان تبریک می گم.     البته امسال ما چند روزی پیشواز این روز رفتیم وتنها دلیل شهادتهایی بود که در حوالی این روز بود ولی بازم مبارک.   ...
19 دی 1392

سالگرد ازدواج

       شنبه  1392/9/23       امشب ششمین سالگرد ازدواج من وبابا محمده منم که تازه از سفر برگشتم تنها تونستم یه جشن کوچک در کنار هم بگیرم. ...
17 دی 1392

گردش

      سه شنبه    1391/11/10      امروز صبح بعد از بیدار شدن از خواب تصمیم گرفتیم که به گردش بریم .بابایی تا حدی مخالف بود چون می گفت هوا ابریه ولی مامان اصرار داشت که بریم البته منم با مامان راضی بودم.      پس به خاطر رای بیشتر به این گردش رفتیم .     مامان می گه اواسط راه بود که پسر گلیمون(من) مارا برای یه کار اضطراری متوقف کرد . اینم عکسی از اون منظره البته لازمه که بگم این اولین باری بود که گل پسر در بیرون آبیاری انجام ما دادند         بعد از اون دوباره به راه افتادیم وبه یه جای نسبتا سبز رسیدیم...
17 دی 1392

دریا و یه عالمه لاک پشت و خرچنگ شنی

      جمعه  1392/9/29       امروز صبح ساعت 7:30 دقیقه از خواب بیدار شدیم به رستوران شیرینو رفتیم وبعد از اون با هم به کنار دریا رفتیم.امروز برای اولین بار پسر گل من با سطل شنش بازی می کرد واینطور به نظر میومد که از این کار واقعا لذت می بره .اون با شابلون هایی که داشت با همکاری منو بابایی یه عالمه خرچنگ و لاک پشت ساخت. ...
16 دی 1392

پارسا در سرزمین عجایب

برید کنار من دارم میام          آلاد هم با ما اومده بود دیگه آراد هم خسته شده بود... آخه پارسا همه اسباب بازی ها را سوار شده بود حتی گاها بعضی از اونهارو دوبار   ...
15 دی 1392

تولد پارسا

      پنج شنبه   1392/8/23      امروز تولد پسر گل منه ومصادف شده با شهادت امام سوم ما امام حسین (ع).به همین خاطر امسال مجبور شدیم تا چند روزی جشن تولد گل پسرمو به تعویق بندازیم.       ولی عزیز مامان بازم تولدت مبارک. ...
15 دی 1392